به برگ گل گفتم که او را دوست میدارمولی او گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند من به خاکستر نشینی عادت دیرینه دارمسینه مالامال درد اما دلی بی کینه دارممن عاشق عاشق شدنممن عاشق عاشق شدنم