به نام روزی ده رهنما

ناگفته هایی در مورد کارینا

 

 

 

 

 امید وارم که

 

  خوشتون بیاد.....

 

 

 

 

 و ممنونم از همه 


 اونایی که 
          
         با    حوصله  

  متنامو میخونن      

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تیپ مورد علاقه:یه شلوار جین و یه تیشرت چیزیه که اکثرادر بیرون از منزل  تن کارینا می بیند وقتی هم تو خونه ست ترجیح می ده از اون لباس های سنتی و راحت هندی بپوشه.اون فقط وقتی به یه مهمونی و یا جای رسمی می ره به خودش ذلم زیمبو اویزان می کنه و کلا از ارایش و تزیینات زیاد متنفره. شما تو کیفش:یه روژ لب یه مداد چشم کلید های خونه چند تا کردیت کارت و دو تا گوشی موبایل پیدا می کنین. اولین بار تو کلاس چهارم بود که احساس کرد کسی رو دوست داره به گفته ی خودش اون پسری بود که بغل دست  کارینا می نشست و کارینا بیشتر از همه با اون صحبت می کرد و صمیمی بود و برای اولین بار احساس کرد بهش علاقه داره ولی این احساس4-5 ماه بیشتر طول نکشید و زود تموم شد.

اولین رابطه جدی با یه پسر:من برای اولین بار تو 17 سالگی دوست پسر پیدا کردم ولی این ماله خیلی قدیمه و من به سختی می تونم به خاطرش بیارم.

کارینا می گه :فکر می کنم برای اولین بار وقتی برای درس خوندن به بوستون رفتم فهمیدم که دلم نمی خواد این کار رو بکنم و اون موقع بود که کم کم متوجه شدم دلم می خواد هنرپیشه بشم.

اولین مسافرت:من حدود 8 سال داشتم که برای اولین بار با خانوادم به مسافرت رفتیم و هونگ کونگ رو گشتیم این اولین سفر من بود و من خیلی هیجان زده شده بودم.

چیز های مورد علاقه:وقت گذرونی...من عاشق خوابیدنم و اگه کار نداشته باشم و امکانش باشه یه چرت نیم ساعته می زنم من همچنین عاشق تماشای فیلم هستم و سریال مورد علاقه من فرندز است من دی وی دی های این سریالو دارم و همشو تماشا کردم.

محل مورد علاقه برای گذراندن تعطیلات:سویس چون جای زیبایی هست

تکیه کلام:اوه خدای من...

چند تا سوال:

تا حالا تنبیه شدی ؟البته 100 دفعه مامانم همیشه منو تنبیه می کرد اخه من وقتی حدود 15 ساله بودم شبا با دوستام بیرون می رفتم و خیلی دیر بر می گشتم و مامان منو10-15روزی منواز بیرون رفتن منع می کرد منع می کرد و وقتی 18 سالم بود چون شروع به کار کردم مامانم کلید های خونه رو به من داد ولی قبل از اون من می بایست که زنگ می زدم و مامانم دقیقا می دونست که چه ساعتی برگشتم خونه.

(کارینا و کارن)

ترسناک ترین لحظه زندگی:فکر کنم قبل از اکران اولین فیلمم بود من واقعا ترسیده بودم البته بعدش عادت کردم و همچنین من نمی تونم تو تاریکی بخوابم و موقع خواب چراغ رو خاموش نمی کنم هیچوقت هم سعی نمی کنم که فیلم های ترسناک ببینم چون خیلی می ترسم

خیلی گریه می کنی؟خیلی من می تونم اندازه ی یه استخر گریه کنم من معمولا به اهنگهای فیلم های قدیمی خودم گوش می دم و گریه می کنم و فکر می کنم که اون فیلم چه تاثیری تو زندگی من داشته

خوراکی مورد علاقه؟شکلات ...من کلا خیلی شکمو هستم و حتی بعد از شام که می خوام تلوزیون تماشا کنم باید یه چیزی بخورم من لذت می برم از اینکه برم سر یخچال و توشو نگاه کنم و ببینم چه چیزی برای خوردن داریم.

عاشقه...: تاپ و کمربند هستم و یه کمد پر تاپ و کمربند دارم

دوست داری خرید کنی؟زیاد نه من خرید کننده ی خوبی نیستم اکثرا وقتی می رم به یه کشور خارجی خرید می کنم مخصوصا تو لندن که باشم

                                                     رومانتیک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رومانتیک ترین  موقعیت: بودن تو یه جای خلوت  اروم و بی سر و صدا و گوش دادن به موسیقی

در مورد شاهید:

اولین ملاقات ما خیلی معمولی بود و توی خونه ی یکی از دوستای مشترکمون به هم دیگه اشنا شدیم و توی مهمونی های مختلفه د وستم با هم ملاقات داشتیم و بعد شروع کردیم تلفنی صحبت کردن به سینما رفتن و ...

این رابطه خیلی عالیه ما با هم دیگه برای شام می ریم بیرون یا با دوستامون می ریم کافی شاپ خیلی خیلی جدی نیست یعنی ما هردومون با جدیت کار می کنیم و گاهی حتی یه هفته همدیگه رو نمی بینیم البته هیچ اجباری وجود نداره ما یه همدیگه فضایه کافی می دیم و همدیگه رو تحت فشار نمی ذاریم من اغلب می دونم شاهید کجاست و چیکار می کنه ولی نه همیشه در حال حاضربرای  روابط جدی خیلی زوده.

لحظات جالب:اون به من در روز تولدم یه گردنبند الماس خیلی خوشگل هدیه داده...به نظر من با شاهید به مسافرت رفتن و جاهای مختلف رو دیدن خیلی جالبه ولی من به این سفرها رومانتیک نمی گم چون ما همش مجبوریم کار کنیم.

بهترین روش شاهید برای خوشحال کردن کارینا:اینه که به من گل داوودی هدیه بده اخه من عاشقه این گلم

کارهایی که کرینا برای خودش انجام می ده:

تختخوابتو مرتب می کنی؟ نه

قفسه هاتو تمیز می کنی؟ مجبورم چون مامانم روزی صد بار می گه که قفسه ها رو تمیز کن منم برای جلب رضایتش این کارو می کنم

گردگیری؟ من متنفرم از اینکه دور و برم پر از گرد و خاک باشه پس همیشه این کارو انجام میدم.

ایا صبحانه می خوری؟ نه چون من همیشه دیر می کنم و مجبورم که عجله کنم پس وقت صبحونه خوردن ندارم

ناخن هات رو خودت درست می کنی؟ نه من یک مانیکوریست مخصوص دارم

ایا لباساتو خودت اطو می کنی تو موارد اضطراری بله وگرنه خدمتکارها این کارو انجام می دن.

 

در ابتدا قرار بود کارینا در فیلم کاهو نا پیار هه با هریتیک بازی کند . روابط ایندو در ان زمان بسیار نزدیک و صمیمی بود و شایعات زیادی در مورد این دو شنیده می شد...همه چیز برای فیلم برداری اماده بود که بخاطر دعوایی که بین کارینا و هریتیک پیش امد کارینا از این پروژه کناره گیری کرد... او وهریتیک به هم دیگه علاقه داشتند اما هریتیک کنار دوستی با کارینا دوستی دراز مدت خود با سوزان رو هم ادامه داد تا اینکه کارینا از هریتیک خواست تا به این رویه خاتمه دهد خود کارینا در مصاحبه ای بعد از کناره گیری از این فیلم گفت که از ان دسته دخترانی نیست که بتواند عشق زندگیشو با کس دیگری قسمت کند او به هریتیک گفته بود که اگر دوستش دارد باید با بقیه قطع رابطه کند ولی هریتیک سوزان را انتخاب کرد.

 

 


 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


    

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1. کارینا در ابتدای مصاحبه به مصاحبه کننده گفت:اگه شما به مسیر شغلی من نگاه کنید مشکل خاصی نمی بیند ولی مشکل اصلی برای من سعی و تلاش زیاد برای در صدر ماندنه همینطور که می دونین من فیلم های ناموفق زیادی داشتم ولی خوشبختانه صنعت سینما به من اعتماد کرد.بعضی مردم فکر می کنن که هر چیز رو که امروز دارم در یک طبق بهم پیشکش کردن این هم یه مشکل دائمی برای منه من این رو به این خاطر نمی گم که خودم رو قربانی شده حس می کنم بلکه چون مردم و مطبوعات پی در پی وارد زندگی خصوصی من می شن و این درست نیست حتی الان بعد از دو فیلم موفق مردم فقط به این موضوع اشاره می کنن که موفقیت من بعد از مدت طولانی شکست خوردنه کسی نیست که به من بگه که من برات خوشحالم هیچکس نیست که از من حمایت کنه و بگه که من بعد از یک سری مشکلات خودم رو بالا کشیدم...                                          

 

۲. با وجود اینکه اولین بچه خانواده ما دختر شد(کاریشما) ولی پدر و مادر من هرگز ارزو نکردن که فرزند دومشون پسر بشه اونها هیچ وقت مشتاق پسر دار شدن نبودن طبق گفته ی مامانم من همیشه عجول بودم حتی در مورد به دنیا امدن طبق پیشبینی دکتر ها من باید دوم اکتبر بدنیا می اومدم در حالیکه بیست و یکم سپتامبر متولد شدم

 

 

 

۳. پدرم اسم منو از روی داستان محبوب انا کارنینا گذاشت که بعدا تبدیل به فیلم شد همینطور که می بینین من از اولشم فیلمی بودم

 

4. پدربزرگ من راج کاپور افسانه ای عادت داشت منو به طرز مسخره ای لوس کنه .من هنوزم دعواهای خودم و کریشما رو سر نشستن رو زانوی اون به خاطر دارم من و کریشما از بچگی از مقام او اگاه بودیم اون مرد بسیار مهربونی بود و ما خیلی بهش احترام می ذاشتیم.

 

 

 

 

 

ما در یک خانواده ای از هنرپیشه ها رشد کردیم و عادت داشتیم که اونارو روی پرده ی سینما ببینیم ما به مهمونی ها و جشن ها عادت کرده بودیم عمو های من هم معروف و محبوب بودن و من به زندگی در کنار ستاره ها عادت دارم من از نه سالگی با اهنگهای سری دوی می رقصیدم من عادت داشتم که رو به روی اینه وایستم و برقصم و اواز بخونم و این بهترین تفریح من بود میدونید این خیلی خوبه که هنرپیشه فریبنده باشه بهترین هنرپیشه های ما فریبنده بودن . در مورد تحصیلاتش:من در مومبای درس می خوندم ولی بعد از متارکه ی والدینم من به مدرسه ی ویلهام تا دو سال باقیمانده ی مدرسمو تموم کنم و از اونجا خیلی خوشم اومد .من به واسطه ی توصیه نامه ی شوهر خواهرم یعنی سانجی وارد اون مدرسه شدم البته من مدتی بعد بخاطر تاثیری که دوستام روم گذاشته بودن دلم می خواست برای ادامه تحصیل به خارج برم پس به دانشگاه هاروارد رفتم و تصمیم گرفتم که یه حقوق دان بشم ولی بعد از سه ماه اقامت متوجه شدم که من به اونجا تعلق ندارم پس برگشتم و در این دوران بود که فکر هنرپیشه شدن به مغزم خطور کرد.

 

 

اتفاقی که مسیر زندگی منو تغییر داد پس از مرگ پدربزگ بود و اونم این بود که والدینم تصمیم به طلاق گرفتن مادرم این تصمیمو بعد از صحبت با من و کریشما گرفت ولی اون بعد از طلاق هرگز مانع ملاقات ما و پدرمون نشده و رابطه ما قطع نشده حتی وقتی پدر به دیدنمون می اد ما با هم شام می خوریم من و کریشما همیشه در تصمیم گیری ازاد بودیم و در مقابل ما هم از هر تصمیمی که والدینمون گرفتن حمایت کردیم و من می دونم که هر وقت بهشون نیاز داشته باشم هر دوشون در کنارم خواهند بود.بعد از طلاقشون من و مادرم و کاریشما از ویلامون به یک اپارتمان دوخوابه نقل مکان کردیم.البته مسلما اداره زندگی ما برای مادرم سخت بود بخصوص اینکه مادرم هیچ چیز از خانه ی پدریمون با خودش نیاورد چونکه اون یه زن خودساخته ست و حتی موقعی که با پدر مادر خودش زندگی می کرد خرجشو خودش در می اورد.اون دوران زمانی بود بدون هیچ امکانات و وسایل لوکسی نه کولر نه ماشین شیک نه پول زیاد و نه غذای انچنانی حتی زمانی بود که غذای ما برنج و ماهی بود

 

 ولی من فکر می کنم که خدا همیشه با مادرم یار بوده مقام و امکاناتی که ما الان داریم فقط به واسطه ی مادرم بوده ونه کس دیگه ای و من اینو با افتخار می گم هر پولی که من بدست می ارم مادرم برام پس انداز می کنه و می گه این مال تو و بچه هاته .

کاریشما از سنین جوانی تصمیم گرفت که هنرپیشه بشه ولی موقعی که به سینما پیوست هیاهوی زیادی به وجود اورد مردم می گفتن که این اولین دختر کاپور هاست که هنرپیشه شده و فلان وبهمان...ولی اون فیلم های موفق زیادی بازی کرد و محبوب شد.

 

در ابتدا همه جز مامان با پیوستن کاریشما به بالیوود مخالف بودن و حتی فکرشم نمی کردن و کاریشما اولش اون تیپ مخصوصه هنرپیشه ها رو نداشت و خیلی پشت سرش حرف بود اون روزا حتی یک تهیه کننده هم دلش نمی خواست با کریشما کار کنه ولی روزی هم رسید که 500 نفر تهیه کننده خونه ی ما رو به محاصره در اورده بودن تا باهاش قرارداد ببندند و این سرنوشت اون بود به نظرم خدا بهش کمک کرد اون از اولم به خدا اعتقاد راسخ داشت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به نام ایزد یکتا

دوست دارم

اگه چشمات مشکی یا عسلی دوست دارم 

اگه موی تو کوتاست یا که بلند دوست دارم 

چون دوستم داری میخوای اذیتم کنی

   هر چقدر می خوای اذیتم بکن دوست دارم 

وقتی با برق چشات چشماموادب میکنی 

      دو تا  چشم من می خوان بهت بگن  

دوست دارم


وقتی که دستم ومی گیری ونازش میکنی
 

 تو دلم داد میزنم هزار دفعه دوست دارم


وقتی که نگام به نیمرخت عمود این لبام 


دوتاشون میخوان درگوشت بگن دوست دارم

اگه آرزوی ناز دوستم داری فقط یه بار درگوشم



حالا نه بعدا"بگو دوست دارم

به نام خدای عشق

رخ به من بنما
رخ به من بنمای ای جان جهان تا که جان یابم از

آن نور نهان نور رویت بر همه خلق است لیک هر

کس آن را دید نتواند به نیک دیده ای ده بر دل

بیمار من تا رها گردم من از گرداب تن این من

ومن راه دل را بسته است دلبرا دیگر وجودم

خسته است بال و پر ده کین وجود بی گناه

شوق بالا دارد اینک ای اله