اگر چه هزاران غزل ساختیم
غزل را ولی خوب نشناختیم
سرودیم از انچه بود و نبود
به هر گوشه ای چنگ انداختیم
غزل های سبز و غزل های سرخ
که پر چانه بو دیم و پرداختیم
شبی مدح گفتیم خورشید را
ولی روز چون شد بر او تاختیم
فقط بیت بر بیت قالب زدیم
و اجر بر اجر فقط ساختیم
چه روزی که در وزنها کم شدیم
چه عمری که در قافیه باختیم