تبانی دل
آمد و آرام در دلم جا گرفت.
این دشت سرخ را زیبا ز ما گرفت.چشم او سرچشمه نگاه دل
شد. نیاز دل راه و رسم او شد.دل تبانی کرد و از ما دل گرفت.
راه بر ما بست و راه خود گرفت. ای دل تو دریای خروشانی
دمادم. منم آن کشتی بشکسته درهم.اگر آرام گیری یاد آری.
مرا در بستر دریا نذاری
.